سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
جواد وکیلی[28]

مهندسی برق الکترونیک از دانشگاه مازندران .. دانشکده فنی و مهندسی بابل در سال 79و کارشناس فناوری اطلاعات در صدا و سیمای مرکز گرگان و کارشناس فنی حراست صدا و سیما و مسئول وب سایت صدا و سیما ... کارشناسی ارشد کامپیوتر -گرایش هوش مصنوعی دانشگاه مشهد... زمینه کاری : شبکه های کامپیوتری ،ویندوز 2003 سرور،سیسکو پیشرفته، لینوکس ،هک ، امنیت شبکه وموسیقی.... اینا رو بی خیال خودت خوبی !!!

ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
کاربردی

میلاد خجسته و نورانی و مسرت بخش صاحب الزمان بر همگان مبارک باد





      

میلاد شبیه ترین مردم به پیامبر چه از لحاظ ظاهر و چه اخلاقی ....فرزند زیبا و گرانقدر امام حسین...علی اکبر مبارک باد...

دلم نمیخاد این عکس شهادت را بذارم ..اما به حق دل شکسته و حرمت دل امام حسین مجبورم بگذارم تا بفهمیم چقدر علی کبر برای ایشون عزیز بود...خدا لعنت کنه آنها که آن عزیز را به شهادت رساندند..

 

 





      

دعوت‌نامه امام‌حسین(ع) برای یک دانش‌آموز

زینب وحیدی دختر 13 ساله دانش‌آموز دوم راهنمایی روستای آبچور از توابع بجنورد که نامه‌ای به امام حسین(ع) نوشت و چه‌زود دعوت‌نامه خود را از امام حسین دریافت کرد!





به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از فارس، زینب وحیدی دختر 13 ساله دانش آموز دوم راهنمایی روستای آبچور از توابع بجنورد که نامه ای به امام حسین علیه السّلام نوشت و چه‌زود دعوت‌نامه خود را از امام حسین دریافت کرد! ماجرا چنین است:


سوال: در چه خانواده ای زندگی می کنی و چه عاملی باعث شد به یاد امام حسین بیفتی؟

زینب: پدرم کارگر ساده است، مادرم خانه‌دار، یک خانواده 6 نفره هستیم‌، به مناسبت دهه فجر سال 89 از طرف مدرسه روستا در مسابقه حفظ سوره فجر شرکت کرده و یک کارت بانکی با ارزش ده هزارتومان هدیه گرفتم. این کارت را خیلی دوست می داشتم و آن را به خوبی نگهداری می کردم. یک هفته بعد از طرف مدرسه به دانش آموزان گفتند برای بازسازی حرم مطهر امام حسین علیه السّلام از طریق ستاد بازسازی عتبات کمک جمع‌آوری می کنند. من هم همین کارتی را که گرفته بودم با نامه ای که نوشتم هدیه دادم.


سوال: در نامه چه نوشتی؟

زینب: نوشتم: "به نام خدا – نامه می‌نویسم برای امام حسین علیه السّلام – خیلی‌ها دل دارند که به کربلا بروند، بعضی می گویند باید پولدار شویم تا به کربلا برویم، ولی من می گویم باید قسمت شود و کربلا ما را بخواهد. من این نامه را که می نویسم اشک از چشمهایم جاری می شود، خدایا، می شود روزی که کربلا بیایم و کنار ضریح آن امام بزرگوار درددل کنم، من این هدیه را که در 20 بهمن 89 برای حفظ سوره فجر گرفتم به این نیت می دهم تا امام حسین علیه السّلام را همیشه به‌یاد آورم، اگر من پول زیادی داشتم، هیچ‌وقت دریغ نمی کردم ولی پدرم یک کارگر ساده است و برای درس و مخارج ما کار می کند ".


سوال: بعد چه شد؟

زینب: نامه مرا مدیر مدرسه خوانده بود، سر صف آمد و گفت: آیا شما دانش آموزان معلم و مدیر‌تان را به گریه انداخته اید؟ همه گفتند: نه. مدیر گفت: زینب با نامه اش مرا به گریه انداخت و شب تا صبح گریه کردم، بعد از آن یک کارت دیگر پارسیان خودش به من هدیه داد.


سوال: کی و چطور به کربلا آمدی؟

زینب: یک روز به من و خانواده ام اطلاع دادند آموزش و پرورش می خواهد زینب را به سفر کربلا ببرد. بعد هم گذرنامه تهیه کردند و تاریخ سفر پنجم تیر یعنی بعد از امتحانات خرداد اعلام شد و آقا امام حسین دعوت‌نامه مرا امضا کرد.


سوال از آقای رازی مدیر کاروان زینب: این کاروان چگونه عازم کربلا شد؟

پاسخ: آموزش و پرورش بجنورد برای تشویق کمک به عتبات دو هدیه سفر کربلا اختصاص داد. یک هدیه برای دانش آموزان و یک هدیه برای فرهنگیان، در مراسم قرعه‌کشی که با حضور جمع کثیری از فرهنگیان برگزار شد شماره 47 به قید قرعه درآمد، همه گفتند خوش به حال صاحب این شماره، ببینیم نام کدام دانش آموز خوش‌شانسی است، تا نام دانش آموز را خواندیم، زینب وحیدی همان دختر روستایی که به امام حسین نامه نوشته است، فرهنگیان که از ماجرای کمک این دختر اطلاع داشتند اشک شوق ریختند، جلسه منقلب شد و همه گریان از این حسن انتخاب تصادفی.


تعدادی از معلم ها داوطلبانه 300 هزار تومان کمک هزینه سفر زینب به کربلا را تقبل کردند. تعدادی از خانم معلم ها هم آمادگی خود را برای حضور در کاروانی که زینب را به کربلا می برد اعلام کردند، شور و هیجان خاصی در جمعیت حاضر افتاده بود، به این ترتیب تصمیم گرفته شد این کاروان فرهنگی با هزینه خودشان عازم کربلا شوند و من هم که سابقه مدیریت کاروان داشتم توفیق خدمت به آنها را یافتم، جالب این‌که هنگام عبور کاروان از مرز مهران، شماره کاروان ما 1 بود و امیدوارم در پیشگاه آقا امام حسین نیز شماره 1 باشیم.


سوال از زینب: در اولین نگاه به حرم و ضریح آقا امام حسین علیه السّلام چه حالی داشتی و چه خواستی؟

زینب: برای دیدن بارگاه مطهر آقا امام حسین لحظه شماری می کردم، با دیدن ضریح مطهر بی‌اختیار اشک از چشمهایم جاری شد، احساس رضایت داشتم و برای همه آرزومندان و پدر و مادرم دعا کردم، از خدا خواستم کمک کند تا نمازم را اول وقت بخوانم.


سوال: چه توصیه ای برای دانش آموزان هم‌سن و سال خود داری؟

پاسخ: توصیه من به این دختر خانم‌ها این است که حجاب خودرا حفظ کنند و مواظب باشند خون شهدا پایمال نشود، نماز اول وقت بخوانند و به پدر و مادرشان احترام بگذارند.

لازم به یادآوری است که سیمای معصوم و بااخلاص زینب، از او چهره‌ای محبوب بین اعضای کاروان ساخته است، خانم معلم‌ها تقاضا دارند زینب با آنها هم‌اتاق باشد تا بیشتر از صفای باطن او بهره ببرند.


منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی حج





      

صعود به قله مرتفع کوههای روستای زیارت در استان گلستان به ارتفاع 2700 متر با دوستان خوبم





      

مبارک باد اعیاد بزرگ و روح نواز شعبانیه ...





      
مبعث
چهارشنبه 90/4/8 | جواد وکیلی

مبعث پیامبر عظیم الشان اسلام ...حضرت محمد مصطفی رسول رحمت گرامی باد.

یادش به خیر..چند سال پیش..85 یا 86 ....ایام 13 رجب تا 27 رجب مکه و مدینه بودیم...افسوس که شاید فرصتی دیگر نباشد..





      

شهادت امام و پیشوای مهربان و مظلوم و ستمدیده در کنج زندانهای ستمگران ، باب الحوائج ، پدر گرانقدر امام رضا،... امام کاظم سلام الله علیه تسلیت باد.

 





      
اندیشه
چهارشنبه 90/3/18 | جواد وکیلی

 

آسان ترین اندیشه

می گویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی می کرد که از درد چشم خواب به چشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرص ها و آمپول ها را به خود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود .
وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد، درمانِ درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده می بیند. وی به راهب مراجعه می کند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد داد که مدتی به هیچ رنگی به جز رنگ سبز نگاه نکند. وی پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور می دهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی کند. همین طور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض می کند. پس از مدتی رنگ ماشین، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر می دهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.
بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب، وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد می شود. متوجه می شود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش می رسد از او می پرسد: آیا چشم دردش تسکین یافته؟
مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و می گوید: بله. اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته.
مرد راهب با تعجب به بیمارش می گوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام.
برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود. برای این کار نمی توانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر چشم اندازت می توانی دنیا را به کام خود درآوری.
تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان ارزانترین و موثرترین روش می باشد.





      
عکس
دوشنبه 90/3/16 | جواد وکیلی

این هم چند تا عکس با کیفیت از آدرس زیر بردار.

 

لینک دانلود

 





      
پیاز خوردن
سه شنبه 90/3/10 | جواد وکیلی

کلیپ بسیار جالب اما همراه با سوز دل از پیاز خوردن توسط دختر کوچولوی ناز


ببینید





      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >